☆ منتظر چیزی نباش بیا تو ☆

همیشه با همیم



برای ان عاشق بی دل می نویسم که حرمت اشکهایم را ندانست
برای ان مینویسم که معنای انتظار را ندانست،

چه روزها و شبهایی که به یادش سپری کردم

برای ان مینویسم که روزی دلش مهربان بود

می نویسم تا بداند دل شکستن هنر نیست

نه دگر نگاهم را برایش هدیه میکنم ، نه دگر دم از فاصله ها میزنم

و نه با شعرهایم دلتنگی ها را فریاد می زنم

می نویسم شاید نامهربانی هایش را باور کند


****
کاش می شد باردیگر سرنوشت از سر نوشت
کاش می شد هر چه هست بر دفتر خوبی نوشت

کاش می شد از قلمهایی که بر عالم رواست

با محبت, با وفا, با مهربانیها نوشت

کاش می شد اشتباه هرگز نبودش در جهان

داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت

کاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود

کاین همه ای کاشها بر دفتر دلها نوشت


****
علیرضا بغض
۳۰ نظر

حــرفـــ دلــــ......


حرف دلم تقدیم به فا ..

روزی که دیدمت آرام خندیدم
به خود گفتم:زندگی
زیبا بود...
آه...
... ولی افسوس او مرا هرگز ندید
حتی پرپر شدنم را در جلوی پاهانش
روزی که رفت من هم رفتم
او به دوام و من به فنا
کاش هرگز او را نمیدیدم کاش
روزی که دیدمش دنیا آبی بود

علیرضا بغض
۳۷ نظر

شعر عاشقانه



دل ز من بردی ب ناز یک نگاه از چشم مستی


آمدی با صد ترانه در سرای دل نشستی

 

قلب سنگم را چگونه آب کردی با نگاهت؟


تو همان صیاد عشقی که مرا در دام بستی


داغ ها بر قلب زارم خورده بود از سوز هجران


بار دیگرتو ب عده ای بی وفا دلدار خستی


جان شیرین خودم را در رهت آسان گذارم


هر زمان گویی ک من را از دل و از جان پرستی


علیرضا بغض
۱۸ نظر
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان